مذهب كاشفى
گرچه دانستن مذهب مردم فائده معقول ندارد مگر آن چه قاضى نورالله ششترى در مجالس المؤمنين قصد كرده يعنى تكثير سواد خواسته چون وقتى عامه مردم بدانند بسيارى از بزرگان حكما و عرفا و ادبا و عقلا و مردمان برجسته روزگار دوستدار اهل بيت و وابسته به آنان بودند بيشتر رغبت در اين مذهب مىكنند بر خلاف طريقه آنان كه هر عاقلى مانند ابوعلى سينا و فارابى و امثال آنها را بىدين يا خارج از مذهب دانستند قهرا سبب مىشود كه مردم پندارند هر كس عقل نداشت و چيزى نمىدانست مسلمان بود و هر كس چيزى دانست از اسلام بيرون رفت.
بارى ملاحسين كاشفى يا شيعى بود در باطن يا اگر سنى بود و به مذهب ابوحنيفه تظاهر مىكرد در اصول با يك نفر عالم شيعى فرق نداشت و بسيارند در ميان علماى اهل سنت كه با شيعه فرق ندارند جز در احترام صحابه چنان كه در شيعه بسيارند كسانى كه در همه عمر حرمت صحابه را در ظاهر محفوظ داشتند.
گرچه بناى تأليفات ملاحسين كاشفى بر روش اهل سنت است اما هيچ شيعى هم ابتكارى مانند روضة الشهدا نكرده است.
قاضى نورالله گويد: معاشرت با امراى هرات مخصوصا با امير علىشير او را به تظاهر به مذهب آنها واداشت وگرنه مردم سبزوار پيوسته شيعه بودند و ملاحسين هم در سبزوار متولد شده و پرورش يافته بود.
گويد: وقتى در مشهد مقدس به تحصيل علم اشتغال داشتم از طلاب و مردم آنجا مىشنيدم كه چون ملاحسين كاشفى از هرات به سبزوار آمد مردم سبزوار در پى آزمايش او شدند كه آيا در طول غيبت دست از تشيع برداشته است اتفاقا وقتى بر منبر وعظ مىكرد بر زبانش گذشت كه جبرئيل دوازده هزار بار بر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرود آمد.
پيرمردى عصا به دست از پاى منبر برخاست و پرسيد: جبرئيل بر على عليهالسلام چند بار فرود آمد؟
ملاحسين متحير فروماند چه بگويد اگر بگويد جبرئيل بر على عليهالسلام فرود آمد به ظاهر دروغ گفته است و اگر بگويد فرود نيامد سبزواريان كه درباره او سوءظن داشتند به چوب و عصا او را مىنواختند و كارش مىساختند لاجرم گفت بيست و چهار هزار بار بر على عليهالسلام نازل شده است يكى پرسيد: بر اين چه دليل دارى؟ گفت پيغمبر فرموده: انا مدينة العلم و على بابها يعنى من شهر علمم و على در آن شهر است و ناچار كسى كه به شهرى رود دو بار از در شهر عبور مىكند يكى وقت رفتن و ديگرى وقت برگشتن و به اين لطيفه خود را برهانيد و دل مردم خوش كرد.
فرزند كاشفى مولا فخرالدين على مشهور به صفى نيز از فضل و علم پدر بهره وافى داشت و در هرات در وعظ و ارشاد جانشين پدر بوده و در سال 939 درگذشت.
نظرات شما عزیزان: